حکیمی پسران راپندهمی داد که جانان پدر,هنرآموزید
که ملک ودولت دنیا اعتمادرانشایدوسیم وزر درسفربه
محل خطر است یادزد به یک بارببرد یا خواجه به تفاریق
بخورد اما هنر چشمه زاینده است ودولت پاینده واگرهنرمند
ازدولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است
هنرمند هر جا رود قدر ببیند وبر صدر نشیند وبی هنر لقمه
چیند و سختی بیند.
گلستان سعدی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: حکایت , گلستان سعدی , ,